وقتی ترانه شایعه بود
یک. شایعهی معروفی
دربارهی ممیزان ادارهی کتاب
وجود دارد که بیارتباط با آنچه
میخواهم بگویم نیست؛ میگویند
هرچندسال یکبار ممیزان ادارهی
کتاب را تغییر میدهند و آدمهای
تازهای را به جایشان مینشانند،
چرا که معتقدند آدمی که چندسال
درگیر ادبیات شده باشد، دیگر آن
آدم روز اول نیست و ممکن است به
ادبیات از دریچهی تازهای نگاه
کند. حالا بحث بعضی آقایان و
خانمهایی که در صدا و سیما مشغول
برنامهسازی هستند - اینجا منظور
برنامههای خاص است - یا دوستانی
که در نهادهای نظارتی و اطلاعاتی -
موازی - حضور دارند هم، همین است.
نگاه این عزیزان به اینترنت، هنر،
رسانههای خارجی، جوانان و... تحت
تاثیر دیدگاه مجموعهای است که بر
آنها احاطه دارد. فکر میکنم خود
دوستان هم قبول داشته باشند که جنس
نگاهی که نیروهای وزارت اطلاعات
به اینترنت، هنر، رسانههای
خارجی، جوانان و... دارند بسیار
واقعبینانهتر از تصوری است که
برادران و خواهران قرارگاه
ثارالله، حفاظت اطلاعات نیروی
انتظامی، کیهان یا بخش خبری بیست و
سی، از این مفاهیم و ارتباطشان با
مسالهی «براندازی» دارند. طبیعی
است که در چنین فضایی، نیروهای
بدنهی این مجموعهها دور نگاه
داشته شوند از بعضی خبرها و
اطلاعات تا دچار تغییر نشوند.
دو. آقای احمدینژاد
آدم باهوشی است، این را همهی
آنها که رفتارها و تصمیمهای -
گاه - ناگهانی او را تحلیل
میکنند، میدانند. مساله اما
اینجاست که هوش بالای او وقتی در
کنار هوش بعضی طرفداراناش قرار
میگیرد، ارزشی دوچندان مییابد
و از او- در نگاه بعضی هواداراناش
- ابرقهرمانی دستنیافتنی و
بینظیر میسازد. اگر قرار باشد
جریانی ایجاد شود یا ایدهای خاص
فراگیر شود، باید برای همان - به
اصطلاح - ابرقهرمانها و آنها که
بهرهی هوشیشان کمی بالاتر از
متوسط است طراحی شود، نه آنها که
شیفتهی هوش و دانش دیگراناند.
سه. من تا به حال از
«ترانه موسوی» و آنچه
میگویند بر سر او آمده چیزی
نگفتهام و به حاشیههای آن خبر
هم لینک ندادهام. یکی از
دلایلاش شاید این بوده که دوست
داشتهام باور کنم این کارها از
آدمهایی که قرار است امنیت یک
کشور را حفظ کنند بر نمیآید، یا
اینکه دوست داشتهام باور کنم
اینها نه در یک جامعهی اسلامی
آرمانی، که در یک ذهن بیمار یا
تخیلات یک «پازولینی» ایرانی که
دنبال خلق «سالو»ی خودش بوده رخ
داده. اما گزارش ضعیف و طرح
سادهانگارانهای که دوشب پیش از
بخش خبری بیست و سی پخش شد و در
بخشهای خبری دیگر رادیو و
تلویزیون هم با آب و تاب به آن
پرداخته شد، تا چه اندازه توانست
مخاطب بیاعتماد به رسانهی ملی
و بدبین یا حتی مخاطبی که افسارش
را یکسره به تلویزیون نسپرده،
قانع کند؟
چهار. چند سوال؛ اگر جای
آن مادر و دختری که در گزارش بودند
را به کسی دیگر میدادند، چه
اتفاقی میافتاد؟/ آیا کسی عکسی
را که گزارشگر به آن مادر و دختر
نشان داد و آنها تایید کردند که
این عکس، عکس دخترشان است را دید؟/
من قبول میکنم که این خانواده با
اینترنت و ماهواره بیگانه باشند،
اما در تمام این یک ماه، یک نفر از
نزدیکان یا آشنایان این خانواده
پیدا نشده که عکس «ترانه»ی
آنها را دیده و شایعه را شنیده
باشد؟ یعنی باید باور کرد این مادر
و خواهر تا صبح روز گزارش و قبل از
آنکه ماجرا را از زبان گزارشگر
بشنوند، هیچ نمیدانستند؟/ گفتند
خانم ترانه موسوی چندسالی است که
ساکن کانادا است، آیا ترانه موسوی
واقعی هم در این یک ماه به اینترنت
و رسانههای فارسی زبان خارج از
کشور دسترسی نداشته؟ آیا در
کانادا هم بعضی سایتها را فیلتر
میکنند و دیشهای ماهواره را
جمع میکنند؟ باید باور کرد که
هیچیک از ایرانیان مقیم کانادا
با خانم موسوی آشنا نبودهاند و
آنها که ایشان را میشناختند هم
مثل ایشان اهل خواندن سایتهای
خبری فارسی زبان و دیدن
تلویزیونهای فارسی زبان
نبودهاند و اصولا انتخابات
برایشان اهمیتی نداشته است؟/
میگفتند پدر خانم موسوی بعد از
شنیدن خبر و تحویل گرفتن جنازهی
فرزندش، بیمار شده و دیگر به
هیچکس صحبت نمیکند، چرا دوستان
سراغ پدر ایشان نرفتند؟/ آیا
نمیشد بعد از هماهنگی با سفارت
یا کنسولگریهای ایران در
کانادا، از خانم موسوی خواهش کرد
در یک تله کنفرانس شرکت کند یا در
یک مصاحبهی تلویزیونی به همهی
شایعات خاتمه دهد؟/ چند نفر را
میشناسید که -هر روز صبح - با
موبایلشان به کانادا زنگ بزنند؟
پنج. گاهی وقتها یک
دفاع بد، کمک میکند به گسترش یک
شایعه یا باور غلط. شاید برای همین
است که در فوتبال خیلی وقتها
عناصر دفاعی تیم را از باهوشترین
و باتجربهترین بازیکنان انتخاب می کنند.
دربارهی ممیزان ادارهی کتاب
وجود دارد که بیارتباط با آنچه
میخواهم بگویم نیست؛ میگویند
هرچندسال یکبار ممیزان ادارهی
کتاب را تغییر میدهند و آدمهای
تازهای را به جایشان مینشانند،
چرا که معتقدند آدمی که چندسال
درگیر ادبیات شده باشد، دیگر آن
آدم روز اول نیست و ممکن است به
ادبیات از دریچهی تازهای نگاه
کند. حالا بحث بعضی آقایان و
خانمهایی که در صدا و سیما مشغول
برنامهسازی هستند - اینجا منظور
برنامههای خاص است - یا دوستانی
که در نهادهای نظارتی و اطلاعاتی -
موازی - حضور دارند هم، همین است.
نگاه این عزیزان به اینترنت، هنر،
رسانههای خارجی، جوانان و... تحت
تاثیر دیدگاه مجموعهای است که بر
آنها احاطه دارد. فکر میکنم خود
دوستان هم قبول داشته باشند که جنس
نگاهی که نیروهای وزارت اطلاعات
به اینترنت، هنر، رسانههای
خارجی، جوانان و... دارند بسیار
واقعبینانهتر از تصوری است که
برادران و خواهران قرارگاه
ثارالله، حفاظت اطلاعات نیروی
انتظامی، کیهان یا بخش خبری بیست و
سی، از این مفاهیم و ارتباطشان با
مسالهی «براندازی» دارند. طبیعی
است که در چنین فضایی، نیروهای
بدنهی این مجموعهها دور نگاه
داشته شوند از بعضی خبرها و
اطلاعات تا دچار تغییر نشوند.
دو. آقای احمدینژاد
آدم باهوشی است، این را همهی
آنها که رفتارها و تصمیمهای -
گاه - ناگهانی او را تحلیل
میکنند، میدانند. مساله اما
اینجاست که هوش بالای او وقتی در
کنار هوش بعضی طرفداراناش قرار
میگیرد، ارزشی دوچندان مییابد
و از او- در نگاه بعضی هواداراناش
- ابرقهرمانی دستنیافتنی و
بینظیر میسازد. اگر قرار باشد
جریانی ایجاد شود یا ایدهای خاص
فراگیر شود، باید برای همان - به
اصطلاح - ابرقهرمانها و آنها که
بهرهی هوشیشان کمی بالاتر از
متوسط است طراحی شود، نه آنها که
شیفتهی هوش و دانش دیگراناند.
سه. من تا به حال از
«ترانه موسوی» و آنچه
میگویند بر سر او آمده چیزی
نگفتهام و به حاشیههای آن خبر
هم لینک ندادهام. یکی از
دلایلاش شاید این بوده که دوست
داشتهام باور کنم این کارها از
آدمهایی که قرار است امنیت یک
کشور را حفظ کنند بر نمیآید، یا
اینکه دوست داشتهام باور کنم
اینها نه در یک جامعهی اسلامی
آرمانی، که در یک ذهن بیمار یا
تخیلات یک «پازولینی» ایرانی که
دنبال خلق «سالو»ی خودش بوده رخ
داده. اما گزارش ضعیف و طرح
سادهانگارانهای که دوشب پیش از
بخش خبری بیست و سی پخش شد و در
بخشهای خبری دیگر رادیو و
تلویزیون هم با آب و تاب به آن
پرداخته شد، تا چه اندازه توانست
مخاطب بیاعتماد به رسانهی ملی
و بدبین یا حتی مخاطبی که افسارش
را یکسره به تلویزیون نسپرده،
قانع کند؟
چهار. چند سوال؛ اگر جای
آن مادر و دختری که در گزارش بودند
را به کسی دیگر میدادند، چه
اتفاقی میافتاد؟/ آیا کسی عکسی
را که گزارشگر به آن مادر و دختر
نشان داد و آنها تایید کردند که
این عکس، عکس دخترشان است را دید؟/
من قبول میکنم که این خانواده با
اینترنت و ماهواره بیگانه باشند،
اما در تمام این یک ماه، یک نفر از
نزدیکان یا آشنایان این خانواده
پیدا نشده که عکس «ترانه»ی
آنها را دیده و شایعه را شنیده
باشد؟ یعنی باید باور کرد این مادر
و خواهر تا صبح روز گزارش و قبل از
آنکه ماجرا را از زبان گزارشگر
بشنوند، هیچ نمیدانستند؟/ گفتند
خانم ترانه موسوی چندسالی است که
ساکن کانادا است، آیا ترانه موسوی
واقعی هم در این یک ماه به اینترنت
و رسانههای فارسی زبان خارج از
کشور دسترسی نداشته؟ آیا در
کانادا هم بعضی سایتها را فیلتر
میکنند و دیشهای ماهواره را
جمع میکنند؟ باید باور کرد که
هیچیک از ایرانیان مقیم کانادا
با خانم موسوی آشنا نبودهاند و
آنها که ایشان را میشناختند هم
مثل ایشان اهل خواندن سایتهای
خبری فارسی زبان و دیدن
تلویزیونهای فارسی زبان
نبودهاند و اصولا انتخابات
برایشان اهمیتی نداشته است؟/
میگفتند پدر خانم موسوی بعد از
شنیدن خبر و تحویل گرفتن جنازهی
فرزندش، بیمار شده و دیگر به
هیچکس صحبت نمیکند، چرا دوستان
سراغ پدر ایشان نرفتند؟/ آیا
نمیشد بعد از هماهنگی با سفارت
یا کنسولگریهای ایران در
کانادا، از خانم موسوی خواهش کرد
در یک تله کنفرانس شرکت کند یا در
یک مصاحبهی تلویزیونی به همهی
شایعات خاتمه دهد؟/ چند نفر را
میشناسید که -هر روز صبح - با
موبایلشان به کانادا زنگ بزنند؟
پنج. گاهی وقتها یک
دفاع بد، کمک میکند به گسترش یک
شایعه یا باور غلط. شاید برای همین
است که در فوتبال خیلی وقتها
عناصر دفاعی تیم را از باهوشترین
و باتجربهترین بازیکنان انتخاب می کنند.
جالبه آفرین اما یه سوالی در مورد قضیه ترانه: اولا من یادم نمیاد اون موقه که 20 و30 همین گزارش رو پخش کرد و اون خانومه با موبایلش به کانادا زنگ زد، آیا موقه صحبت کردن، تاخیر زمانی صحبت(رفت و برگشت صدا تا کانادا و ایران) مشاهده می شد یا نه؟ (الان یادم نیست که تاخیر رو داشت یا ساختگی بود؟!). ثانیا، می دونی؟ ممکنه واقعا یه ترانه موسوی الان در کانادا باشه چون منم یه نفر دیگه هم نام خودم می شناسم که وجود داره! اما اتفاقی که افتاده این بوده که خبرگزاری ها چون از ترانه موسوی مقتول، هیچ عکسی نداشتن، احتمالا تو اینترنت "ترانه موسوی" رو سرچ کردن و عکس اونو که تو کاناداست اشتباها جای اون زندن. خلاصه گزارش 20 و30 اصلا چیزی رو رد یا ثابت نکرد، همونطور که تو اشاره کردی...
پاسخحذف